طوطیا نیوز: ادواردگین یک قاتل سریالی است که برخی از وسایل خانه و روکش های صندلی اش از پوست و اعضای انسان ساخته بود. ادوارد گین معروف است به کاردستی ساز انسانی.
به گزارش طوطیا نیوز، ادوارد گین فرزند آگاستا کرفتر (1878–1945) و جرج گین (1873–1940) در 27 اوت 1906، در لا کروس ویسکانسین به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو اهل همان شهر بودند و در 7 ژوئن 1900، ازدواج کردند که حاصل این ازدواج، ادوارد و برادر بزرگترش هنری گین (1901–1944) بود. جرج گین یک الکلی عصبی اغلب بیکار بود. اِد و برادرش اغلب پدر الکلی و عصبی و بی هدفشان را نادیده میگرفتند همانطور که آگاستا با جرج مانند یک موجود بیارزش و طفیلی رفتار میکرد. با وجود تحقیر عمیقی که آگاستا به شوهرش ابراز مینمود، این ازدواج سست دوام پیدا کرد زیرا طلاق به مناسبت باورهای مذهبی مرسوم نبود. آگاستا مغازه کوچک خواربار فروشی خانواده را به فعالیت انداخت و نهایتاً زمینی در حومه یک شهر کوچک دیگر به نام پلینفیلد خرید که به خانهٔ ابدی خانوادهٔ گین تبدیل شد. آگاستا به آن منطقهٔ متروک و مخروبه نقل مکان کرد تا جلوی تأثیر بیگانگان را بر روی پسرانش بگیرد. گین مجبور به ترک تحصیل شد و آگاستا هر تلاشی که او برای دوستیابی کرد را ناکام گذاشت. جدا از مدرسه گین بیشتر وقتش را بر روی انجام کارهای طاقت فرسا در مزرعه میگذراند. آگاستا که یک پروتستانی متعصب بود، افکاری مانند فساد تمامی جهان و ضرر الکل و اعتقاد بر اینکه زنان این دوره قابل اطمینان نیستند و ذات آلوده ای دارند را به ادوارد انتقال میداد. او هر بعد از ظهر زمانی را به خواندن کتاب مقدس برای پسرانش اختصاص میداد که معمولاً شامل آیههای صوری از عهد عتیق بود که مرگ، جنایت و مجازات الهی در بر میگرفت. با رشد کمی که ادوارد داشت و با رفتارهای زنانهای که از خودش نشان میداد، به زودی به هدفی برای آزار و اذیت توسط گردنکلفتها و قلدرها تبدیل شد. همکلاسیها و معلمهای ادوارد از رفتار شخصی عجیب او گفتند مثلاً اینکه به صورت اتفاقی زیر خنده میزد گویی داشت به جوکهای خودش میخندید! با وجود روابط اجتماعی ضعیف، او در مدرسه به ویژه در روخوانی و علم اقتصاد دانش آموز خوبی بود.
در مارس 1944، در املاک گین آتشسوزی شد. ادوارد به سرعت به پلیس مراجعه کرد و به آنها گفت که برادرش را در آتشسوزی گم کردهاست؛ ولی بعد پلیس را دقیقاً به محل جسد برادرش برد. گرچه شواهد اینطور نشان میداد که جسم ضخیمی به سر هنری خورده، پزشک قانونی شهرستان مرگ او را ناشی از خفگی هنگام مواجهه با آتش اعلام کرد. بعد از آن گین به زندگی در کنار مادرش ادامه داد. کمتر از دو سال بعد در 29 دسامبر سال 1945، آگاستا بهطور ناگهانی مرد و پسر غمگین و مصیبت زدهاش را در مزرعهای مخروبه تنها گذاشت.
در 16 نوامبر سال1957 پلیس پس از شک کردن به او بخاطر ناپدید شدن منشی یک مغازه دار جستجوی خانه اورا آغاز کرد و با چیز هایی مواجه شد که شوکه کننده تر از قتل ساده بود؛ لیستی از وسایلی که در خانه ادوارد کشف شده بود:
جمجمهٔ انسان در دو گوشهٔ تخت او نصب شده بود.
پوست انسان که با آن آباژور تزیین شده و به عنوان رو مبلی استفاده میشده.
کاسه سر انسان، که ظاهراً به عنوان کاسهٔ سوپ استفاده میشده.
قلب یک انسان (اختلاف هست بین اینکه قلب در کجا پیدا شدهاست. در همهٔ گزارشهای شاهدها ادعا بر این است که قلب در یک ماهی تابه روی اجاق گاز پیدا شده، در حالی که تعدادی از عکاسان محل جنایت ادعا میکنند که قلب در یک کیف کاغذی بودهاست)
سر ماری هوگان صاحب یک میخانهٔ محلی، در یک کیفی کاغذی پیدا شد.
یک سقف کامل و نورانی از لبهای انسان.
یک جلیقهٔ پستانی که با مهارت از پوست تنهٔ یک زن درست شده.
یک کمربند که از مقدار زیادی نوک پستان درست شده بوده، در میان انبوه وسیلههای مهیب
جوراب ساقه کوتاه که از غضروف انسان ساخته شده بود.
مفتضحترین ساختههای گین ماسکهایی از جمجمه بود (ماسکی که از سر انسان ساخته میشود. بدین گونه که اول داخل کاسهٔ سر را خالی میکرده بعد چشمها را درمیآورده و لبها را نگه میداشته و کله را میجوشانده که فرم گردش حفظ شود. استفاده از این روش سابقهٔ تاریخی دارد.