طوطیا نیوز: مجید فریدفر، که در یک فیلم معروف قدیمی به ایفای نقش پرداخته و توانسته بود بخولی بدرخشد چرخ سرنوشت برایش جوری چرخید که برای کسی قابل انتظار نبود.
به گزارش طوطیا نیوز به نقل از خبرآنلاین، مجید فریدفر، پسری که روی پرده سینما به خوبی درخشید. وی در نمایش اکروباتیکی که با پدر و برادرش اجرا کرد برای ایفای نقش در فیلم انتخاب شد و موفق شد در این فیلم به خوبی بدرخشد و به شهرت برسد طوری که وقتی 16 ساله بود هر جا میرفت مخاطبان سینما میشناسندش و برای امضا گرفتن از او صف میکشیدند.
در این سالها و با وجود شهرت، مجید هنوز هنر آکروبات را کنار نگذاشته و با گروه آکروبات خانوادگیاش، به همراه پدر و برادرانش، سفرهای دور و درازی برای اجرای برنامه به کشورهای حاشیه خلیج فارس و هند و پاکستان دارد. سفرهایی که هرچند او را از سینمای ایران کمی دور کرده اما در یکی از سفرها در کراچی پاکستان جلوی دوربین میرود. سفرهایی که دنیای مجید را از خانه کوچک خیابان پیروزی تا اغلب کشورهای همسایه گسترده میکند.
او که از کودکی با ویولن دمخور بود و دستگاههای موسیقی ایرانی را با این ساز غربی به زیبایی اجرا میکرد، حالا برای ادامه تحصیل هنرستان موسیقی را برگزیده، ویولن در دست گرفته و عاشقانه مینوازد.
پدر مجید تعریف می کند که یک روز مجید آمد خانه و گفت میخواهم بروم جبهه. گفتم اجازه نمیدهم. کمی فکر کرد و گفت: ایرادی نداره، من نمیرم ولی شما بیا با هم برویم یکی از این هتلهایی که جنگزدهها در آن زندگی میکنند. میخواهم با دختر 12سالهای آشنایت کنم که دشمن بلایی سرش آورده که تحمل شنیدنش را هم نداری. اگر من نروم از حق او دفاع کنم، آنها که مشغول تجارت هستند نروند، آنها که به دنبال پست و مقام سیاسی هستند نروند، تو هم که سنت بالاست و نمیتوانی بروی، چه کسی از حق این دختر دفاع کند؟»
12خرداد 1360، آبادان. شهری که برای مجید آشناست. پدرش میگوید بارها از طرف پالایشگاه عید نوروز برای اجرای برنامه به آنجا دعوت شدهاند و مردم آبادان روزگاری برای امضا گرفتن از مجید صف میکشیدند. اینبار اما مجید برای امضا دادن راهی نشده بود. او به آبادان رفته بود تا از خاک مردمش دفاع کند. او به آبادان رفته بود تا اینبار، با جانش، در آخرین نقشش به زیبایی هنرنمایی کند.
این قصه، قصه چریک مسلمانی است که ویولن را بهتر از همه همسالانش میزد اما کنارش گذاشت و اسلحه برداشت و پابهپای مصطفی چمران در اردوگاههای جنگهای نامنظم لبنان و سوریه، چریکی جنگیدن را مشق کرد و در این مسیر آنقدر استوار بود که آوازهاش به گوش یاسر عرفات هم رسید.
مجید و همسرش که باهم در هنرستان آشنا شده بودند