بیوگرافی و زندگی نامه شخصی مسعود پزشکیان/روایتی از دنیای پزشکی تا دنیای سیاست+ فیلم و عکس‌های جالب

زندگی شخصی

همانطور که قبل‌تر نیز گفته شد ایشان در تاریخ هفتمین روز مهرماه سال 1333 هجری شمسی در شهر مهاباد در استان آذربایجان غربی متولد شده، درباره خانواده ایشان و اینکه چند خواهر و برادر داشته‌اند اطلاعات موثقی منتشر نشده است و نمی‌توان با اطمینان در اینباره اظهار نظر کرد.

با توجه به اطلاعات محدودی که وجود دارد می‌توان متوجه شد که پدر مسعود پزشکیان آذری زبان و مادر ایشان کرد زبان بوده‌اند و ایشان کاملاً به زبان آذری مسلط هستند.

پدر و مادر آقای مسعود پزشکیان اصالتاً اهل ارومیه بوده و گفته شده است که خانواده آنها به واسطه شغل پدر مسعود پزشکیان زندگی در مهاباد زندگی کرده‌اند و ریشه و خانواده هر دوی آنها به ارومیه باز می‌گردد.

تحصیلات و دوران جوانی:

ایشان تحصیلات ابتدایی و اولیه خود را در زادگاهشان یعنی شهر مهاباد گذرانده‌اند و سپس تصمیم گرفته‌اند که برای ادامه تحصیل به مرکز استان بروند، بعد از رفتن به مرکز استان موفق شدند تا در هنرستان کشاورزی ارومیه، دیپلم صنایع غذایی دریافت نمایند.

ایشان در اوج جوانی پس از گرفتن مدرک دیپلمشان یعنی در سال 1352 برای انجام خدمت سربازی شان به شهر زابل در استان سیستان و بلوچستان نقل مکان کردند و در همین دوران سربازی متوجه علاقه بیش از حد خود به حرفه پزشکی شدند و در نتیجه تصمیم گرفتند که پس از پایان دوران سربازی یعنی در سال 1354، دومین دیپلم خود را در رشته طبیعی یا همان علوم تجربی دریافت نمایند، سپس موفق شدند تا در سال 1355 به دانشگاه علوم پزشکی تبریز وارد شده و در رشته پزشکی به ادامه تحصیل مشغول شوند.

ایشان درباره تحصیل خود در رشته پزشکی خاطرنشان کرده‌اند که: من در سال 1355 در رشته پزشکی از دانشگاه تبریز قبول شده ام و بار ها تاکید کرده ام، تا به حال از هیچ سهمیه و یا رانتی برای ادامه تحصیل در هیچ مقطعی استفاده نکرده‌ام.

فعالیت های دوران دانشجویی:

طبق گفته‌های پایگاه اطلاع رسانی دکتر پزشکیان، گفته شده است که: پس از انقلاب، دکتر پزشکیان با تاسیس انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده پزشکی و برپایی کلاس‌های قرآن و نهج البلاغه و جلسات بحث و مناظره، باعث تقویت نیروهای مذهبی شدند و وحدت آنها در مقابل گروه‌های ضد انقلاب و تفکرات الهادی و التقاطی قوت گرفت.

در آن دوران انجمن اسلامی دانشکده پزشکی، قوی‌ترین انجمن در کل دانشگاه تبریز بود و در سال 1358، پس از اینکه چپی‌ها مراسم سخنرانی آقای هاشمی رفسنجانی را در دانشکده پزشکی مشوش کرده و بر هم زدند، درگیری فیزیکی بین دانشجویان مخالف نظام و طرفداران نظام اتفاق افتاد و همین موضوع باعث شد تا دانشگاه برای مدتی بسته شود، این رویداد ها اتفاق افتاد تا اینکه با پیام امام خمینی رحمت الله علیه، در نهایت انقلاب فرهنگی اتفاق افتاد.

قای دکتر مسعود پزشکیان دوره پزشکی عمومی خود را در سال 1364 با موفقیت به پایان رساندند و پس از آن به عنوان مربی فیزیولوژی در دانشکده پزشکی مشغول به کار و تدریس شدند، سپس در سال 1369 موفق شدند تا مدرک تخصص خود را در رشته جراحی عمومی از دانشگاه علوم پزشکی تبریز دریافت نمایند. ایشان در سال 1372 فوق تخصص جراحی قلب را از دانشگاه علوم پزشکی ایران دریافت کرده و بلافاصله بعد از آن در بیمارستان قلب شهید مدنی تبریز پذیرفته شده و مشغول به کار شدند، ایشان چند سال بعد موفق شدند تا ریاست این بیمارستان را بر عهده بگیرند.

دکتر مسعود پزشکیان در سال 1373 از طرف دکتر علیرضا مرندی، وزیر بهداشت و درمان دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی، به ریاست دانشگاه علوم پزشکی تبریز منصوب گردیده و تا سال 1379 به ریاست خود در دانشگاه علوم پزشکی تبریز ادامه دادند. گفته شده است که ایشان در دوران 6 ساله ریاست خود در دانشگاه یعنی از سال 1373 تا سال 1379 هجری شمسی، موفق شدند تا خدمات ارزنده‌ای ارائه داده و آثار ماندگاری از خود بر جای گذارند، آثاری که نتایج آن امروزه نیز قابل مشاهده است.

ایشان پس از اتمام ریاست خود در سال 1379 به تهران منتقل شده و در دور دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی به مدت 6 ماه سمت معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را بر عهده گرفتند و توانستند از مجلس رای اعتماد را دریافت کنند.

ازدواج

ایشان درباره ماجرای ازدواج خود و همسرشان گفته‌اند:

بر اساس اعتقادی که هر دویمان داشتیم، ازدواج کردیم. در آن زمان هم من و هم همسرم دانشجو بودیم و من تنها 500 هزار تومان پول داشتم و با همان 500 هزار تومان ازدواج کرده و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم، هر دو ما مشغول تحصیل بودیم و در حین تحصیل هم بچه‌دار شدیم.

مسئولیت های زیادی بر دوش هر دویمان بود و طبیعتاً کار برای ما بسیار سخت بود. جنگ شد و زمان انقلاب بود، من در هر عملیاتی شرکت می‌کردم و تایم بسیار محدودی در خانه بودم، مادر و پدر همسرم از تهران به تبریز نقل مکان کرده و در تبریز ماندگار شدند، آنها در بسیاری از امور به همسرم کمک می‌کردند و مشوق او بودند.

دوران بسیار سختی بود هر دو ما درس می‌خواندیم و فرزند نیز داشتیم، بچه‌هایمان را با کمک یکدیگر بزرگ کرده و من نیز سعی می‌کردم تا بعد از تمام شدن تایم کاری‌ام سریعا به خانه بازگشته و اندکی در کارهای خانه و بچه‌ها سهیم باشم تا ایشان نیز بتوانند درس بخوانند.

من جراح عمومی شدم و همسرم جراح زنان شدند، پس از آن من فوق تخصص قلب را دریافت کرده و ایشان در حال گذراندن دوران فوق تخصص نازایی بودند، هر دوی ما در حیطه‌های فعالیت مان جزو بهترین‌ها بودیم و تمام تلاشمان را می‌کردیم.

ایشان گفته‌اند که متاسفانه همسرشان در سال 1373 به همراه یکی از فرزندانشان در سانحه تصادف در گذشته و جان خود را از دست دادند، ایشان بعد از فقدان همسر خود دیگر ازدواج نکرده‌اند.

فرزندان مسعود پزشکیان

آقای مسعود پزشکیان و همسرشان 4 فرزند داشتند، یکی از فرزندانشان دختر و سه تای دیگر پسر بودند. یکی از پسرانشان به همراه مادرشان یعنی همسر آقای پزشکیان در سانحه تصادف درگذشتند و در حال حاضر ایشان تنها یک دختر و دو پسر دارند. نام دختر ایشان، زهرا و نام پسران ایشان، یوسف و مهدی می‌باشد.

هیچ یک از فرزندان دکتر پزشکیان رشته پزشکی را به عنوان رشته تحصیلی خود انتخاب نکرده‌اند و در عوض در رشته‌های شیمی، فیزیک و برق ادامه تحصیل داده‌اند و شغلی متفاوت از شغل پدر و مادر خود انتخاب کرده‌اند.

آقای مسعود پزشکیان، کاندیدای ریاست جمهوری در صفحه شخصی اینستاگرام خود در رابطه با زندگی شخصی و فرزندانش نوشته است که:

من چهار فرزند داشتم که یکی از آنها فوت کرده و سه فرزند برایم باقی مانده است، در حال حاضر سه نوه دارم که به زودی چهار نوه می‌شوند.

یکی از فرزندانم مدرک phd فیزیک خود را با معدل بالای 17 از دانشگاه شریف تهران اخذ کرده و اکنون عضو هیئت علمی دانشگاه سهند است، یکی دیگر از فرزندانم در حال گذراندن پایان نامه در مقطع phd رشته برق کنترل است، ایشان بورسیه خارج از کشور بوده اند ولی اکنون در ایران هستند.

ایشان خاطرنشان کرده‌اند که دخترشان نیز مدرک کارشناسی ارشد شیمی خود را از دانشگاه شریف تهران دریافت کرده‌اند و در شرکت جم مشغول فعالیت می‌باشند.

روایات ذکر شده را ایشان در سال 1397 بیان کرده اند.

یوسف و مهدی پزشکیان، فرزندان مسعود پزشکیان درباره حادثه‌ای که برای مادرشان رخ داد و دلیل ازدواج نکردن دوباره پدرشان صحبت کرده و گفته‌اند که:

ما در آن زمان کوچک بودیم تا جایی که یادمان می‌آید قصد داشتیم از شهری که به آن سفر کرده بودیم به سمت شهر تبریز بازگردیم، همه اعضای خانواده در یک ماشین بودیم که ناگهان تصادف اتفاق افتاد.

پدرمان هیچ خاطره‌ای از لحظه تصادف ندارد ما تا جایی که یادمان می‌آید ماشین چپ کرد و ناگهان به سنگی برخورد نمود، اصابت ناگهانی ماشین با سنگ باعث شد تا مادر و برادر کوچکمان جانشان را در این حادثه از دست بدهند.

پدرم به خاطر ما و مسئولیتی که در قبال ما داشت تصمیم گرفت تا ازدواج نکند، ایشان می‌ترسیدند که ازدواج دوباره شان به ما آسیب بزند و در حق ما اجحاف شود، ما معتقدیم که در کمتر کسی می‌توان این حد از مسئولیت پذیری را مشاهده کرد و ما کمتر کاری که می‌توانیم برای پدرمان انجام دهیم این است که اجازه ندهیم ایشان تنها بمانند.

آقای مسعود پزشکیان در ادامه صحبت‌های فرزندانش در مورد دلیل ازدواج نکردنش اینگونه توضیح می‌دهد که: طبیعتاً امکان چنین چیزی وجود نداشت، اگر کسی در خانه باشد و با بچه‌ها اختلاف کند، من باید طرف یکی از آنها را بگیرم و همین موضوع می‌تواند باعث شود تا بین من و اعضای خانواده‌ام فاصله بیفتد و صمیمیت از بین برود، با توجه به شرایطی که در آن زمان حاکم بود، من و بچه‌ها تصمیم گرفتیم که با یکدیگر زندگی کنیم و در تمام شرایط پشت یکدیگر باشیم و از پیش آمدن هرگونه اختلافی بین خودمان پیشگیری کنیم.