یکی از شگفت انگیزترین و عجیبترین خبرها از دختر عربی که چشمانش به طور معجزه آسایی جای اشک الماس تولید می کند

انتشار 26 مرداد 1403

طوطیانیوز: یکی دیگر از خبرهای شگفت انگیز در مورد اشک‌های عجیب و غریب مربوط به اواخر سال 1996 می‌شود. دختری که چشمانش کریستال های قیمتی تولید می کند.

یکی از شگفت انگیزترین و عجیبترین خبرها از دختر عربی که چشمانش به طور معجزه آسایی جای اشک الماس تولید می کند

به گزارش طوطیانیوز به نقل از همشهری، در آن سال نام و تصویر «حسنا محمد» دختر لبنانی‌ای که به جای اشک، کریستال‌های ریز از چشمش می‌چکید نقل تمامی محافل خبری شد. البته ریزش چنین اشک عجیب و غریبی فقط از ماه مارس تا نوامبر ادامه داشت.

همه چیز از ماه مارس سال 1996 آغاز شد. حسنا که در آن زمان 12 سال بیشتر نداشت سر کلاس درس نشسته بود که احساس کرد چیز عجیبی از چشم چپش در حال خارج شدن است.دستش را نزدیک صورتش برد و خواست چشمش را بخاراند که متوجه شد چیزی شبیه کریستال از چشمش خارج شده است. ظهر که به خانه برگشت موضوع را با پدر و مادرش در میان گذاشت و درست در همین موقع باز هم این اتفاق برایش تکرار شد.

پدر حسنا دخترش را نزد دکتر آراجی که یک چشم پزشک بود برد تا بلکه بفهمد چه بلایی سر چشم‌های او آمده است. حسنا تقریبا دو هفته در کلینیک چشم پزشکی بستری بود و همچنان اشک‌های کریستالی‌ای که ذرات سفت و تقریبا نوک تیزی بودند و تیزی آنها حتی کاغذ را می‌برید، هر از گاهی از چشم‌هایش سرازیر می‌شد اما نکته جالب این بود که هنگام گریه کردن علی‌رغم نوک تیز و برنده بودن کریستال‌ها حسنا هیچ دردی احساس نمی‌کرد. هر چه پزشکان روی حسنا آزمایش انجام دادند تا بلکه متوجه شوند علت چنین پدیده‌ای چیست راه به جایی نبردند و در آخر پزشک معالج حسنا هیچ توضیح علمی برای اشک‌های کریستالی او پیدا نکرد.

چند روزی گذشت تا اینکه اتفاق عجیب دیگری برای حسنا افتاد: «شب شده بود و همه خوابیده بودند اما من هنوز بیدار بودم. ناگهان شنیدم که انگار کسی به شیشه پنجره می‌کوبد. بلند شدم و به طرف پنجره رفتم. باورم نمی‌شد شوالیه‌ای را از پشت شیشه دیدم که روی اسب نشسته بود، او به من لبخند زد و مرا به اسم صدا زد و از من خواست اگر دلم می‌خواهد به بیرون از خانه بروم تا با هم حرف بزنیم.» این ماجرایی بود که حسنا خودش آن را تعریف کرد.

حسنا بارها دربرابر دوربین خبرنگاران اشک‌های کریستالی خود را به همه نشان داد

حسنا از جزئیات صحبت خود با او چیزی نمی‌گوید اما اعلام کرد که شوالیه گفته که او باعث شده تا اشک‌های کریستالی از چشم حسنا خارج شود. البته طبیعی بود که هیچکس حرف‌های حسنا را باور نکند اما این ماجرای عجیب شاهد هم داشت‌که ادعا می‌کرد صحبت‌های حسنا را با شوالیه سفیدپوش شنیده بود. برادر کوچک حسنا ادعا می‌کرد در شب مورد نظر وقتی که دیده بود حسنا در حال خارج شدن از خانه است، از اینکه در آن موقع شب خواهرش را بیرون از خانه می‌دید تعجب کرده و به دنبالش رفته بود. برادر حسنا دیده بود که خواهرش در حال صحبت است اما شخصی را که با خواهرش در حال صحبت بود، ندیده بود.

نکته جالب اینجا بود که‌ حسنا مدعی بود این شوالیه چند بار دیگر هم به حسنا سر زده و در یکی از ملاقات گفته بود که همه اعضای خانواده باید خانه‌شان را ‌ترک کنند زیرا حادثه بدی در انتظار آنهاست. اعضای خانواده‌اش هم به حرف او گوش کردند.

دیدگاه ها
  ارسال به دوستان:
نظرات و دیدگاه های کاربران