طوطیا نیوز: در ادامه یکی از عجیب ترین روستای ایران رو بهتون معرفی میکنیم که هنوز هم قوانین خاص خودش رو داره و اجازه ورود به هیچ غریبه ای داده نمیشه!
به گزارش طوطیا نیوز،بیاید امروز شما رو با یکی از عجیب ترین روستاهای ایران آشنا کنیم. روستای ایستا در طالقان دقیقا جز عجیب و غریب ترین روستاهای ایرانه که مردمش عقاید خاص خودشون رو دارن و غریبه رو به روستا راه نمیدن. روستای ایستا بخاطر اینکه هنوز عقاید سال های دور رو حفظ کرده به ایستا معروف شده و معتقدند زمان در اونجا متوقف شده. همراه ما باشید تا علاوه بر معرفی روستای ایستا، فیلم و عکس های کمی که ازش هست رو ببینید
خود طالقان در فاصله 120کیلومتری از شمال غرب پایتخت قرار دارد. این یعنی از مرکز شهر با ماشین حدود 2 ساعت در راه خواهید بود تا به طالقان برسید. روستای ایستا نیز در فاصله 15دقیقهای از طالقان قرار دارد. در نتیجه اگر مرکز تهران را مبدأ حرکت قرار دهید، حدود یک ساعت و 45 دقیقه در راه خواهید بود.
این روستا آن قدر جمعیت محدودی دارد که شهرداری طالقان، آن را یک روستا نمیداند، بلکه یک مجموعه جمعیتی با جمعیت بسیار اندک معرفی میکند. بر اساس سخنان شهردار طالقان، ساکنان روستای ایستا طالقان در اصل ترک زبان هستند. آن ها از مقلدین آیتالله تبریزی به حساب میآیند. تقریباً تمامی ساکنان این روستا بدون استثنا از این آیتالله تقلید میکنند. آن ها اعتقادات خاصی دارند. همین موضوع باعث شده تا ساکنان روستای ایستا طالقان شهرت بسیاری پیدا کنند.
اهالی روستای ایستا یا روستای توقف شناسنامه ندارند و جزو آمار جمعیت ایران به حساب نمیآیند. هیچگونه خدمات دولتی را دریافت نمیکنند. جایی که هرگونه امکانات دنیای جدید را نمیپذیرند.
این روستا در منطقهای بسیار خوش آب و هوا و کنار رودخانه واقع شده است. به لطف خاک حاصلخیز و منابع آب کافی، در این روستا میتوانید شاهد حضور پوشش گیاهی انبوه و متنوع باشید. همچنین حیوانات بسیاری از برکت این گیاهان مشغول زندگی هستند.
شیوه زندگی مردم روستا در فرهنگ گذشته آنها متوقف شده است. مردم روستا بر اساس اعتقادات خاصی که دارند، این نوع زندگی را برای خود انتخاب کردهاند و دلیل نامگذاری روستا به «ایستا»، توقف و ایست فرهنگی مردم آن در زمان و فرهنگ گذشته است. البته انتخاب این نام توسط اهالی روستا انجام نشده و برای آنها خوشایند نیست.
مردم روستای ایستا بهدلیل فتوای مرجع تقلید خود، سالها است که در عصر پیش از تکنولوژی توقف کرده و منتظر ظهور ماندهاند. آنها از همراهی با مظاهر مدرنیته دوری میکنند؛ زیرا معتقدند تغییر در نظام آفرینش، سبب شباهت آنها به کفار میشود. حسین عسگری کتابی را درباره این روستا و فرهنگ مردم آن نوشت و نام کتاب را «ایستا» گذاشت. این نام از آن زمان بر سر زبانها افتاد. بعدها که راز زندگی مردم روستا هویدا شد، بسیاری آنها را اهل توقف نامیدند.
روستای اهل توقف، انتظاریون، آخرالزمانیها، کوی منتظران و فانوسآباد نامهای دیگری است که روستای ایستا را به آن میخوانند. علت نامگذاری روستا به فانوسآباد، اشاره به بیبرقی روستا است. مردم روستا برای روشنایی شب، از فانوس استفاده میکنند. با وجود همه این اسمها، اهالی روستای ایستا محل زندگی خود را به نام «کوی منتظران» میخوانند.
هنگامی که وارد این روستای عجیب و غریب می شوید هیچ اثری از وسایل نقلیه و عبور و مرور آنها نخواهید دید چرا که اهالی این روستا به قدری پایبند به رعایت آداب و رسوم گذشته خود هستند که هیچ برایشان مهم نیست که این موضوع برای بازدید کنندگان شاید عجیب باشد چرا که آن ها کاملاً عادی با این موضوع برخورد می کنند و کاری به کار کسی ندارند.
ساکنان این روستا به عینه همچون نقاشی آداب و رسوم زندگی گذشته را در عصر ارتباطات و مدرنیته به یدک می کشند نه تنها اثری از خودرو ها نمی بینید بلکه متوجه میشوید آنها تلویزیون هم تماشا نمیکنند و حتی به شب نشینی معتقد نیستند. شاید باورش برای شما سخت باشد اما باید بدانید که هیچ مراسم عروسی، سالگرد ازدواج، تولد و عزاداری در این روستا برگزار نمی شود چرا که هیچ معنا و مفهومی برای ساکنان این روستا ندارد.
با وجود اینکه مهمان نواز هستند اما به این شرط که هیچ کسی قصد وارد شدن به روستای آنها را نداشته باشند چرا که کسی از دنیای خارج از روستا زن های آنها را ندیده است. آنها بسیار ثروتمند هستند و از راه فروش زمین های پدریشان در تبریز گذران زندگی می کنند. عجیب تر آنکه هیچکدام از افراد ساکنین روستا دارای شناسنامه نیستند و به نوعی جزو آمار جمعیت ایران محسوب نمی شوند.
مردم این منطقه برای این که مایحتاج خود را تامین کنند به شهر طالقان رفته و نیازهای خود همچون پارچه، میخ، شیشه، مقدار بسیار کمی آهن خرید می کنند و خودشان نجار و آهنگر هستند. نکته جالب توجهی که در این میان وجود دارد این است که مردم این روستا هیچ ادعای مالکیتی نسبت به اموال خود ندارند و چنانچه کسی در تصرف دارایی آنها بر آید هیچ درگیری و نزاع بر سر اموال رخ نمی دهد و به نوعی می توان گفت از مال و اموال خود چشم پوشی می کنند.
شما می توانید در این دهکده با کسانی مواجه شوید که که فقط دو یا سه بار به خارج از محل سکونت خود رفتند آنها افرادی که غیر از خودشان هستند را اهل بیرون خطاب می کنند.
هیچگونه خدمات دولتی شامل حال مردم روستای ایستا نمی باشد. آن دسته از خوراکی هایی که از منشا و نحوه تولید آن مطلع نیستند استفاده نمی کنند و از خوردن میوه ها و گندمی که با سموم دفع آفات و کود شیمیایی رشد کنند به شدت خودداری می کنند و همیشه از لبنیاتی که خودشان تولید کرده اند مصرف می کنند، گوشت کمی می خورند و در صورت خوردن حتماً از گوشت حیوانات نر حلال گوشت مصرف می کنند.
جالب است بدانید با چای از میهمانان خود پذیرایی می کند ولی خودشان از آن می نوشند. مردان این روستا اغلب کلاه پشمی بر سر میگذارند و علاوه بر اینکه شلوار پشمی دستباف یا نخی می پوشند پیراهن بلندی نیز بر تن دارند که تا زانوی آنها را می پوشاند.
چرا که عزیمت به روش خودشان موانع بسیاری برایشان دارد بنابراین از این مورد نیز گذشته اند. آنها با معیارها و شاخصه های خود اوقات شرعی نماز را استخراج کرده و نماز می خوانند و جالب تر اینکه شروع و اتمام ماه رمضان را و رویت ماه را خودشان تعیین میکنند. اعتقاد بسیاری به رویای صادقه دارند و برای تایید سبک زندگی خود به خواب های معنوی اکتفا میکنند و به شدت منتظر واقعه ظهور مهدی (عج) هستند و معتقدند در حال حاضر در آخرالزمان به سر می برند و بر این باورند که آخرالزمان از زمان مشروطیت شروع شده است.
جنس ایمان از نگاه آنها از تعهد می باشد به همین علت عقل را ابزاری وظیفه ساز تلقی نمیکنند و وجود آن را ضروری نمیبینند.
در این روستا خبری از مدرسه نیست. شاید با خودتان بگویید پس چطور تحصیل در این روستا انجام میشود؟ کودکان این روستا حتی برای تحصیل هم به طالقان نمیروند. بلکه تحصیل در این روستا به همان سبک و سیاق دوران امیرکبیر برگزار میشود! در این روستا مکتب وجود دارد. شاید دیدن برنامه تحصیلی این مکتبها برایتان بسیار جالب باشد.
در این مکتبخانهها فقط دروسی همانند محرمات فقهی، اصول عقاید و خوشنویسی تدریس میشود. در این روستا رویهمرفته بین 18 تا 20 جلد کتاب وجود دارد. البته این کتابها نیز رساله عملیه میرزا صادق مجتهد تبریزی، کتاب خطی سید حسین نجفی طباطبایی و چند جلد کتاب مذهبی دیگر است.
نوع ازدواجها در روستای ایستا بین خودشان است. سببی و نسبی با هم نسبت دارند. هیچ وقت، پسری ایستایی، با دختری خارج از روستا ازدواج نمیکند و هیچ دختری نمیتواند به ایستا بیاید و زندگی کند.
با همه اینها که نمیشود وارد زندگی مردم این روستا شد، ولی دیدن موقعیت این روستا و حسکردن و دیدن دیوارهایی که پشتش دنیای دیگری است هم میتواند جذاب باشد. البته به شرطی که آرامش این انسان های شریف را بهم نزند.
با تمام این دنیای بستهای که ایستاییها برای خودشان دست و پا کردهاند، آنها ثروتمندند و منبع درآمدشان هم فروش زمینهای پدری است که در تبریز داشتهاند. آنها زمین کشاورزی در روستا دارند. دور زمین هایشان را با درختان تبریزی محصور کردهاند و مایحتاج خود را از این زمینها تامین می کنند.
برخی مردم این روستا دامدار هستند. غذاهای کاملا سنتی و محلی از جمله لبنیات از مهمترین وعدههای غذایی آنها میباشد. گوشت حیوانات حلال گوشت نر را نیز گاهی مصرف میکنند. لباسی ساده که تا روی زانوهای مردان را میپوشاند، لباس اغلب مردان این روستا است.