یافته ها باستانی که وجود زنان جادوگر واقعی را ثابت میکند+ تصاویر

انتشار 13 خرداد 1403

طوطیا نیوز: وُلوا جادوگران دنیای وایکینگ‌ها بودند که به دلیل توانایی خود در پیشگویی و طلسم کردن شهرت داشتند. اما جادوگری وایکینگ چگونه کار می‌کرد؟

یافته ها باستانی که وجود زنان جادوگر واقعی را ثابت میکند+ تصاویر

به گزارش طوطیا نیوز، ولوا عمدتاً زنان غیب‌گو بودند، با این حال، برای عشق، شفا و پیروزی هم طلسم می‌کردند. ولواها مورد احترام بودند و خارج از جامعه عادی وایکینگ‌ها هم وجود داشتند.

جادوی سیدر و ریشه‌های آن

مجسمه کوچک نقره‌ای فریجا در سوئد، 800-1100 پس از میلاد

.

وایکینگ‌ها به جادو اعتقاد داشتند. آن‌ها معتقد بودند می‌توان از الفبای رونیک برای اجرای طلسم‌های جادویی استفاده کرد. آن‌ها همچنین باور داشتند آیین‌های خاصی می‌تواند به آن‌ها اجازه دهد آینده را ببینند و خواندن آهنگ‌هایی جادوی به نام گالدر (Galdr) می‌تواند طوفان‌ بپا کند، شمشیرها را کُند کند و پیروزی در نبرد را رقم بزند و البته به معجون جادویی اعتماد داشتند.

به نظر می‌رسد جادوی الفبای رونی عمدتاً قلمرو مردان بوده است (از جمله استادان رون مانند ایگیل اِسکالاگریمسون)؛ اما روی دیگر جادو قلمرو زنان بود. سحر و جادویی که این زنان انجام می‌دادند به سیدر (Seidr) معروف بود. واژه سیدراز کلماتی به معنای «بند کردن» یا «بند/طناب» گرفته شده است. کسانی که این جادو را انجام می‌دادند وُلوا نام داشتند.

وایکینگ‌ها معتقد بودند هنر جادوی سیدر از خدایان وانیر آمده است. در اساطیر وایکینگ‌ها دو طایفه خدا وجود داشت. نخست، خدایان ایسیر به رهبری اودین ساکن آسگارد که میدگارد را خلق کردند و نظم را در جهان حفظ کردند. ایسیرها معمولاً با گروه دیگری از خدایان به نام وانیر که موجودات آشفته‌تری مرتبط با طبیعت بودند، روابط دوستانه داشتند. آن‌ها قلمرو خودشان به نام واناهیم را داشتند.

خدایان ایسیر و وانیر نزدیک به آغاز زمان به جنگ رفتند، اما درگیری با آتش‌بس پایان یافت. به عنوان بخشی از آن آتش‌بس، گروگان‌هایی مبادله شدند و خدایان وانیر، Njord، Freyr و Freyja برای زندگی میان ایسیرها فرستاده شدند. آن‌ها با خودشان سیدر را آوردند که میان وانیرها انجام میشد. اودین به فزون‌خواهی دانش انگشت‌نما شده بود. وقتی وانیر رسید، از فریجا خواست این هنر را به او بیاموزد که خیلی زود در آن ماهر شد. یک بار او توسط لوکی به خاطر پرداختن به چنین هنر زنانه‌ای تمسخر شد. این موضوع اودین را که به دانش و توانایی‌های خود ایمان داشت، نیازرد. با این حال، این توهین بازتاب این باور وایکینگ‌هاست که سیدر در اصل یک هنر زنانه است.

ویژگی‌ها و قدرت‌های وُلوا

ولوا هولدر (Huldr) و پسران ویسبور، اثر اریک ورنسکیولد

.

بر اساس شواهد اندکی که در تمام منابع باقیمانده بجا مانده، ولوا چندین ویژگی و قدرت داشته است. نخست، نام ولوا به معنای عصا به دست است و به نظر می‌رسد داشتن عصا یکی از ویژگی‌های متمایز ولوا بوده است، اما این عصا شبیه عصای هری پاتر نبوده، بلکه دُشْکی یا فَرموک بوده، یعنی عصای بلندتری که در هنر ریسندگی کاربرد داشته است. ریسندگی یک کار زنانه به حساب می‌آمد، بنابراین ارتباط این هنر با دشکی، بر شخصیت زنانه سیدر تأکید می‌کند.

ریسندگی نشان‌دهنده ارتباط سیدر با نورن‌ها است، الهگان سرنوشت نورس که در پای Yggdrasil، درخت جهانی زندگی می‌کنند. آنجا با چرخاندن تارهای سرنوشت، سرنوشت را می‌نویسند. این موضوع بیانگر اینست که ولوا به نوعی به آن تارها چنگ میزد تا تغییری ایجاد کند.

یکی از مهارت‌های اصلی ولوا پیشگویی بود، اما جادوگران نیز می‌توانستند طلسم کنند. به مناسبت‌های مختلف در منابع باقی‌مانده، ولوا به انجام کارهایی مانند طوفان بپا کردن، طلسم عشق، ایجاد کابوس برای کشتن کسی در خواب، تأثیر بر حافظه و شفا توصیف شده است. به نظر می‌رسد این نوع طلسم‌ها با خواندن افسون‌های جادویی انجام می‌شدند.

مجسمه نقره‌ای فریجا از سوئد

.

در یک داستان، خدای ثور در نبرد با غول هیرونگنیر، سنگی در جمجمه‌اش فرو می‌رود. ثور به دیدن ولوا گروآ می‌رود تا آن را از سرش بیرون بیاورد. ولوا شروع به سحرخوانی می‌کند و سحر او شروع به اثر کردن می‌کند. این موضوع ثور را هیجان‌زده می‌کند و سعی می‌کند او را تشویق کند، اما اشتباه می‌کند و در مورد شوهرش صحبت می‌کند که فکر می‌کند مرده اما در واقع گم شده است. او به قدری از نظر عاطفی تحت تأثیر قرار می‌گیرد که طلسم را فراموش می‌کند و باقی عمرش را با سنگی که در سرش بجا ماند، زندگی می‌کند.

چیز دیگری که به نظر می‌رسد منابع در مورد ولوا فاش می‌کنند اینست که آن‌ها خارج از جامعه عادی زندگی می‌کردند. آن‌ها از شهری به شهر دیگر و از مزرعه‌ای به مزرعه دیگر سرگردان بودند و همیشه در ازای پیشگویی و جادو کردن از آن‌ها استقبال می‌شد. در بدو ورود با با احترام زیادی با آن‌ها برخورد میشد و می‌توانستند بدون در نظر گرفتن رتبه اجتماعی با هر کسی که می‌خواستند صحبت کنند. با این حال، هنوز «دیگران» در نظر گرفته می‌شدند.

داستان ثوربیورگ

دو عصای جادویی ولوا، عصای کوتاه‌تر از Gävle، سوئد و عصای بلندتر از Fuldby، دانمارک

.

تنها یک روایت گسترده در مورد ولوا باقی مانده که در حماسه اریک سرخ یافت شده است، داستان زنی به نام ثوربیورگ که به اطراف گرینلند سفر کرده است. وقتی ثوربیورگ به دربار اریک می‌رسد، لباس او با جزئیات توصیف می‌شود. او یک شنل آبی یا مشکی بلند به تن داشته که لبه‌هایش با سنگ‌های قیمتی تزئین شده بود. او همچنین یک عصای تزئین شده با جواهرات به همراه داشته و یک گردنبند کریستالی خیره‌کننده که شاید به تقلید از بریسینگِیمِن، گردنبند فریجا باشد. او یک کیسه نیز در کمر داشته که سایر ابزار جادویی خود را در آن پنهان می‌کرده است.

ولوا یک کلاه از جنس پوست بره سیاه و تزئین شده با خز قاقم، پاپوشی از پوست گوساله و دستکش‌هایی از پوست گربه وحشی با آستری از خز قاقم داشته است. گربه‌ها با فریجا ارتباط داشتند، بنابراین این شاید اشاره دیگری به الهه باشد. در حالی که لباس‌های او بسیار غنی و نمایانگر ثروت و موقعیت هستند، کفش‌ها، دستکش‌ها و کلاه او نشانه‌ای از وجود سرگردان او هستند.

به محض ورود، با او با احترام زیادی برخورد می‌شود. برای او یک شام ویژه از شیر بز و مجموعه‌ای از قلب حیوانات سرو می‌شود. سپس، او را تا یک صندلی بلند همراهی می‌کنند که از آنجا هنرش را اجرا می‌کند.

او برای تکمیل کار خود به گروهی از زنان نیاز دارد تا به عنوان خواننده پشتیبان او را همراهی کنند. آن‌ها گالدر را می‌خوانند که به او اجازه می‌دهد به حالت خلسه بین زندگی و مرگ یا بین فانی و الهی برسد. در این مرز است که او می‌تواند جادو کند.

در داستان هیچ زنی در آن منطقه نیست که آوازها را بلد باشد به جز زن جوانی به نام گودرید که آن‌ها را از مادرش آموخته است. اما او اکنون یک مسیحی است، بنابراین نمی‌خواهد در این مراسم شرکت کند. در آخر، او موافقت می‌کند و به خاطر این مشارکت از او ستایش می‌شود.

ولوای فریکات

سنجاق سینه‌ای از گاتلَند، سوئد به سبک سنجاق سینه‌ای که در محل دفن فریکات یافت شد، 800-1100 پس از میلاد

.

علاوه بر این داستان، مدرک قوی دیگری که برای ولوا داریم، گور زنی در قرن نهم در فیرکات در اولاند، سوئد است که گمان می‌رود ولوا بوده است. او در کالسکه‌ای باشکوه که توسط اسب‌ها کشیده می‌شد به خاک سپرده شده که نشان‌دهنده موقعیت والای اوست. او یک لباس آبی و قرمز با نخ طلا پوشیده که یادآور همان چیزیست که در حماسه اریک سرخ توضیح داده شد. او نیز با یک عصا یا دشکی به طول 82 سانتی‌متر از آهن و تزئین شده با جزئیات برنز دفن شده است. او چندین انگشتر نقره‌ای به پا داشته که بین وایکینگ‌ها غیرمعمول است.

به نظر می‌رسد قطعات دیگری که با او دفن شدند نمایانگر کار او باشند. او یک حرز کوچک نقره‌ای به شکل صندلی داشته که به نظر می‌رسد نماد همان صندلی باشد که ولوا روی آن می‌نشست تا پیشگویی کند.

او یک سنجاق سینه نقره‌ای با روکش طلا دارد که حاوی پودر سرب سفید سمی است که شاید در مراسم خاصی کاربرد داشته است. او همچنین کیف کوچکی دارد که درونش دانه‌های سمی است. وقتی این دانه‌های سمی به عنوان مرهم روی پوست مالیده شوند، توهم ایجاد می‌کنند. او کاسه، استخوان حیوانات و اشیاء آیینی دیگری هم داشته است.

ولوسپا

در حالی که حماسه اریک سرخ و گور فریکات نشان می‌دهد ولوای انسانی بین وایکینگ‌ها مورد احترام بوده، به نظر می‌رسد آن‌ها طبق افسانه‌ها مورد احترام خدایان نیز بوده‌اند. ولوپسا یکی از مشهورترین متون اساطیر نورس است که نامش به معنای «پیش‌گویی‌های ولوا» است. ولوپسا احتمالاً نخستین بار در دهه 900 در ایسلند نگاشته شد و سپس در طول قرن‌ها به آن اضافه شد.

اودین از قدرت‌های جادویی خود استفاده کرد تا ولوای قدرتمندی را از عالم اموات احضار کند تا حکمت خود را با خدایان به اشتراک بگذارد. او وقایع تمام تاریخ را از همان آغاز زمان پیش از حتی وجود اودین بازگو می‌کند. سپس وقایع پیشگویی‌شده راگناروک را که شاهد مرگ همه خدایان خواهد بود، بازگو می‌کند.

دیدگاه ها
  ارسال به دوستان:
نظرات و دیدگاه های کاربران