مصاحبه قدیمی با پسر مهران مدیری: من و پدر هردو صدای خوبی داریم!
طوطیانیوز: اسمش را قبل از «قهوه تلخ» هم شنیده بودیم. پسر پدری که محبوب و مرموز است. اما بعد از «قهوه تلخ» بود که نام فرهاد مدیری، پررنگ تر از نام پسر یک پدر معروف شد. فرهاد کار ساخت و انتخاب موسیقی برای سریال «قهوه تلخ» را برعهده داشته است.
به گزارش سرویس هنر و رسانه طوطیانیوز، فرهاد که کار ساخت و انتخاب موسیقی برای سریال «قهوه تلخ» را برعهده داشته (و اگر خدا و ارشاد بخواهد در سری جدید این سریال هم دارد) اهل گفت و گو نیست. مثل پدرش، در این موارد خیلی منعطف نیست.
فرهاد مدیری گفت و گوی مفصلی را مدتی پیش با ماهانامه «رونا» انجام داده بود. گفت و گویی که شاید کمتر دیده شد. حرف هایش در این گفت و گو شنیدنی بودند. دلمان نیامد نخوانده از خیر بخشی از این گفت و گو بگذریم.
*در تیتراژ قهوه تلخ در قسمت ساخت و انتخاب موسیقی نام فرهاد مدیری آمده. ساخت موسیقی که عین آهنگسازی است. ولی انتخاب موسیقی دقیقا چیست؟
ببین در «قهوه تلخ» 80 درصد کار موسیقی، انتخابی است و شاید 20 درصد ساخت باشد. بافت موسیقی بخش ساخت، ایرانی است. غیر از موسیقی هایی که مربوط به حضور نیما زند کریمیدر زمان حال در دو فصل اول میشود، بعد از آن همه ساخت ها، موسیقی ایرانی بوده. ولی انتخاب ها از هر سبکی صورت گرفته. کلاسیک، راک، جز، بلوز و حتی سنتی.
*چطور این موسیقی ها را انتخاب میکنی؟ مثلا ما سکانسی را میبینیم که در آن از موسیقی راک استفاده شده و در سکناس دیگری از موسیقی سنتی. این انتخاب ها بر چه معیاری است؟ یعنی چطور تشخیص میدهی که در اینجا باید از راک استفاده شود یا سنتی؟
قبل از اینکه به این سوال جواب بدهم، باید ببینیم، اصلا چرا انتخاب موسیقی! اعتقاد من بر این است که امروزه در ایران، مردم بیشتر از اینکه نیازداشته باشند کار موسیقی من یعنی فرهاد مدیری را بشنوند، نیاز دارند موسیقی خوب بشنوند. من اگر کارهای خودم را ساخته بودم و آزمون و خطایی هم انجام داده بودم و بعد آهنگ ها را روی کار میریختم، کمکی به آدم های غیر از خودم نکرده بودم. ولی در جامعه ای که زندگی میکنیم، آدم ها اساسا موسیقی خوب نمیشنوند.
*پس یکی از دلایلی که باعث شد برای «قهوه تلخ» از انتخاب موسیقی استفاده کنید تا ساخت، این بوده که میخواستید گنجینه موسیقایی مردم را بالا ببرید. نه؟
بله. من خودم 10 سال است که انواع موسیقی ها را گوش میکنم. ولی مردم عام ما نه در تلویزیون و نه در رادیو و نه در رسانه های دیگر معمولا موسیقی خوب گوش نمیدهند. در «قوه تلخ»، چون کاری است که مردم در خانه نگاه میکنند و درصد بیننده زیادی دارد، جای خوبی بود که کمی سلیقه مردم را جا به جا کرد. جایی برای نشان دادن چیزهای خوب به مردم و البته رساندن موسیقی خوب به گوششان. اینجاست که ضرورت انتخاب آهنگ بیش از ساخت آن به چشم میآید.
*تا به حال پیش آمده که موسیقی فوق العاده در ذهن داشته باشی ولی نتوانسته باشی به جایی از سریال وصلش کنی؟
بله. خیلی زیاد پیش آمده.
*حدودا و به طور تقریبی تا حالا چند تا موسیقی در قهوه تلخ کار شده؟
نمیدانم. خیلی زیاد هستند شاید هزارتا. حتی بیشتر.
*حرف آخر در این کار را چه کسی میزند؟ یعنی ان قلت هایی روی انتخابی که کردی آورده میشود؟ مثلا از طرف تدوینگرها، کارگردان و…؟
من انتخاب هایم را انجام میدهم و بابا هم به عنوان کارگردان کار میبیند. یا قبول میکند یا میگوید خوب نیست و باید عوض شود.
*چقدر این اتفاق میافتد؟
خیلی کم پیش آمده. آن هم برای اوایل کار بوده. ولی الان دیگر خیلی وقت است که این اتفاق نیفتاده.
*شاید این نزدیک بودن نگاهتان، برمیگردد به این نکته که تو و کارگردان، یعنی مهران مدیری ارتباط خانوادگی دارید و به هر حال سلیقه و ذهنیتتان شبیه به هم است.
نه. نگاهمان یکی نیست.
*یعنی با آقای مدیری مشترکاتی در حوزه موسیقی نداری؟
چرا اتفاقا خیلی مشترکات داریم. ولی در بعضی چیزها اصلا مشترک نیستیم. هم من و هم پدر تا یک جایی جلو آمده ایم و در نقطه ای با هم به تفاهم رسیده ایم. این دیگر خیلی وقت ست که از طرف من رعایت میشود. برای همین هم دیگر مشکلی نداریم. یک موضوع خیلی جدی دیگر هم درباره انتخاب موسیقی برای «قهوه تلخ» وجود دارد. اینکه کمدی اصلا یک موضوع شوخی نیست. کمید یک موضوع کاملا جدی است. کمدی خیلی کار سخت و پیچیده ای است. آدم ها فکر میکنند که یک عده ای نشسته اند دور همدیگر و همان شوخی های معمول خودشان را میکنند و تمام. این اتفاق همانی است که ما در فیلم های سوپرمارکت هایمان میبینیم. اما واقعا کمدی این نیست. اینقدر مسخره نیست. آدم هایی که به این شیوه کار میکنند، دارند به شعور آدم ها توهین میکنند.
*قبل از «قهوه تلخ» چه کار دیگری در این زمینه کرده بودی؟
من در «مرد دو هزار چهره» هم دقیقا همین کار انتخاب موسیقی را میکردم. سر آن هم این ایراد را میگرفتند که چرا روی کار، موسیقی جدی گذاشته اید.
*باتوجه به اینکه پدر، بیشتر در حوزه تصویر، یعنی سینما و تلویزیون فعالیت حرفه ای دارد، چطور شده که تو این قدر به صورت حرفه ای به موسیقی گرایش داری؟ یعنی همان قدر که تصویر برای پدرت، حوزه ای تخصصی است، موسیقی برای تو تخصصی شده. چیزی که برای بابا بیشتر جنبه تفننی دارد.
من از اول راهنمایی به هنرستان و رشته موسیقی رفتم و سه سال ساز «ابوا» زدم. یک ساز باید که شبیه ساز «کلارینت» است. سه سال دبیرستان هم پیانو زدم و آهنگسازی خوانم. بنابراین از همان ابتدا با موسیقی دمخور شدم.
*یعنی ابوا و پیانو، سازهای تخصصی ات هستند؟
نه. بعد از سه سال راهمنایی، دیگر ابوا نزدم. حتی پیانو را هم دیگر آن قدر جدی نگرفتم. گرچه الان میزنم ولی بعد از دبیرستان، آهنگسازی برایم مهم شد.
*فکر کنم فیلم هم خیلی میبینی. نه؟
فیلم خیلی میبینم و سینما برایم یک مسئله خیلی جدی است.
*سینما برایت جدی تر است یا موزیک؟
حالا تا ببینیم چی میشه!
*این علاقه به موزیک از کجا آمد؟
از بچگی بود. به هر حال در خانه ما همیشه صدای موزیک خوب بود. بابا، خدا را شکر موزیک خوب گوش میداد. عمو هم به طور کل اهل موزیک بود و همین ها باعث شد که من هم به موزیک علاقه مند شوم. نمیخواهم حرف گنده بزنم. اما آدمی که از بچگی موزیک خوب گوش داده با آدمیکه از بچگی موزیک گوش نداده، خیلی فرق دارد. به هر حال تاثیر هرچند کوچکی روی زندگی دارد.
*پس عجالتا دو تا نکته از بابا به تو رسیده که خیلی خوب بوده…
یک موزیک خوب گوش دادن و اخت شدن با موزیک و آن یکی؟
*صدا.
بله، خدا را شکر.
اختلاف نگاه
*در «مرد دو هزار چهره» به دلیل اینکه اولین تجربه کاری ات با پدر بود، اختلاف نگاه هم داشتید؟
نه خدا را شکر. اختلاف نگاه نداشتیم و به هر حال بعد از «مرد دو هزار چهره»، نگاهمان نزدیک شده بود. بچه های «قهوه تلخ» هم کار انتخاب موزیک را دوست داشته اند و به من روحیه میدهند. مخصوصا قسمت های آذری کار را.
حالا چه کاریه؟!
*صدای تو بهتر است یا صدای پدر؟
(میخندد) نمیدانم.
*با شناختی که از صدای پدر داری، فکر میکنی تو بهتر آواز کلاسیک میخوانی یا پدر؟
بابا که آواز کلاسیک نمیخواند و نمیخواهد این کار را هم بکند (حالا چه کاریه؟!) ولی کلا همه با هم صدایمان خوب است. کلا خانواده پدری صدای خوبی دارند.
بیلیاردبازی با پدر
وقتی فرهاد مدیری را ببینید قد بلند او سریع توجه شما را جلب میکند. بیخود نبود که پدر در اجرای جشنواره فجر پشت تریبون گفت: «قد و بالات رو قربون» همه فکر میکردند بسکتبالیست است اما خودش میگفت : « اهل بسکتبال نیستم و تنها سه ماه رفتم» و با خنده ادامه داد: «اثرش را گذاشته از بس که قدم بلند است. اما اهل ورزشهای رزمی هستم و اهل دفاع شخصی. با پدر هم بیلیارد بازی میکنم. بیلیارد پدر از من بهتر است و همیشه مرا میبرد» فرهاد اهل شنا هم بود. میگفت پدرش برای کوهنوردی یا ورزشهای دیگر هم وقت ندارد. بیشتر اهل نرمش است و اهل سینما رفتن هم نیست. در سالهای اخیر تنها یک بار با هم به سینما رفتهاند ولی کنسرت زیاد میرفتند.
بازی برای پدر
فرهاد تنها یک بار جلوی دوربین رفته است، در برنامه جنگ 77. در آن نقش بچگی پدرش را بازی میکند؛ از بس به هم شبیه هستند و این را همه میگویند. در پشت صحنه برنامههای پدرش زیاد چرخیده ولی با این وجود علاقه چندانی به بازیگری ندارد. واقعیت این است که همیشه از زیان بازیگرها درباره حاشیهها شنیدهایم خودمان هم نمیدانستیم وقتی فرهاد مدیری میگفت که در آرزوهای دور و دراز هنریاش جایی برای بازیگری وجود ندارد به خاطر حاشیههاست یا اصولا علاقهای به این محیط و فضا ندارد اما میتواند بگوید: «همه خانواده مجبورند این حاشیهها را تحمل کنند . هر کدام به اندازه خودشان. مسلما مادرم به این خاطر که پدر صدر است فشار بیشتری را تحمل میکند. اما این بار روی همه خانواده هست.» بنابراین گزارش؛ فرهاد مدیری با اینکه علاقهای به بازیگری نداشت ولی هدف فیلمسازی داشت. البته اهل سریالسازی نیست وحضور در سینما را ترجیح میدهد. در آن روزها استارت ساختن فیلم کوتاه را هم زده بود. به خاطر هنری بودن رشتهاش در مدرسه ویک عمر زندگی دریک خانواده هنری درباره سریالهای پدرش هم صحبت میکند. تا آن زمان به نظر فرهاد مدیری سریال مرد هزار چهره بهترین سریال پدرش بود. شاید هنوز هم باشد. به خاطر کارگردانی، ایده و بازی بازیگرها و... و بین سریالها هیچ علاقهای به «جایزه بزرگ» نداشت.
آزادی به مقدار لازم اما مشروط
مشکل رفت و آمد در خانهشان وجود نداشت. فرهاد حتی ممکن است تا ساعت سه، چهار صبح بیرون باشد اما حتما خانوادهاش میدانند که کجاست و چه کار میکند. اما پدر این طور نیست؛ یعنی گاهی پیش میآید که خانواده ندانند او کجاست و چه میکند. مهران مدیری برای فرهاد و شهرزاد کادو هم خوب میخرد. به نظر میرسد حواسش به روز تولد بچههایش هست ولی آخرین کادویی که تا آن زمان به پسرش داده، پول بوده فرهاد خندید و گفت :«نقدی حساب کرد» اما کادوی برعکس هم وجود دارد. پسر برای پدر معمولا کتاب و سی دی میخرد و وقتی روی قیمتها اصرار میکردیم و میخواستیم بودجه پول توجیبیاش را حدس بزنیم، میگفت: «معمولی. پسر بیل گیتس که نیستم!»
برای مشاهده سایر مطالب مربوط به حواشی بازیگران با سرویس هنرمندان طوطیا نیوز همراه باشید.